سردار شهيد «احمد سوداگر» ميگويد: در زمان تجاوز صدام عليه ايران ارتش توانايي نداشت، پاسدارهاي 18 ـ 20 ساله آموزش نديده بودند اما حضرت امام(ره) با يك ادبيات زيبا همه ارتش و سپاه را مرد جنگ كردند.
به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، مطلبي كه در ادامه ميآيد، آخرين گفتوگوي خبرنگار فارس با سردار مرحوم «احمد سوداگر» پيرامون «نقش فرماندهي امام خميني (ره) در جنگ تحميلي» است كه به منظور حفظ يكپارچگي مطالب متن كامل اين گفتوگو را به صورت يادداشت در اختيار مخاطبان فارس قرار ميدهيم.
***
فرماندهي و مديريت در حوزه دفاعي داراي سطوح مختلف است؛ اين سطوح در حوزه مديريت نظامي كاملاً اثبات شده است كه ميتوان به سطوح راهبردي، عالي مديريت، سطوح عملياتي و تاكتيكي اشاره كرد. در سطح «راهبردي» معمولاً مديران و رهبران عالي يك نظام اجتماعي و سياسي تصميمگيري ميكنند؛ مسير كلي و هدف نهايي آن جامعه را در مسير نظام ترسيم ميكنند و هدف نهايي مشخص ميشود. يعني مسير كلي شناسايي ميشود و تمام سيستمها و مجموعههاي مرتبط با نظام سياسي و اجتماعي بايد به سمت آن هدف حركت كنند.
در سطح «عالي مديريت» حوزه دفاع مقدس در كشور ما فرماندهان ارتش و سپاه از جمله آقايان محسن رضايي، صياد شيرازي، ظهيرنژاد و ارتشبد بحريني مينشستند و در جهت راهبرد طرحريزي ميكردند.
در سطح «عملياتي» فرماندهان قرارگاهها و لشكرها طرحريزيهايي كه در سطح عالي انجام ميشود را عملياتي ميكنند، يگانها و تيپها را در حوزه جغرافيايي ميچينند؛ هدف عملياتي را ترسيم ميكنند، و يگانها عمليات انجام ميدهند و به آن سمت ميرسند و در سطح «تاكتيكي» نيز گردانها و گروهانها در ردههاي عملياتي هستند كه درگيري با موضع دارند و به خط دشمن ميزنند.
* تصميمگيري در سطح راهبردي جنگ، فقط بر عهده امام(ره) بود
اما از سطح راهبردي به پايين كسي حق دخل و تصرف ندارد و كسي حق تحميل اراده و نظر خودش را ندارد؛ بلكه همه بايد در آن راستا حركت كنند چه بسا از جاهاي مختلف عملياتي اعلامنظر ميكنند ولي حق ندارند اعمالنظر داشته باشند. در موضوع فرماندهي حضرت امام خميني(ره) در دوران دفاع مقدس، سطح ايشان سطح راهبردي بود و در سطح راهبردي كليات جنگ و صلح و كليات نظام مطرح است.
در اين سطح «ابوالحسن بنيصدر»، يك نظريه بيان ميكند و ميگويد «زمين را بدهيم و زمان را از دشمن پس بگيريم» يعني بگذاريم دشمن در سرزمين ما بماند تا به مرور زمان به يك قابليت برسيم، بعد بر دشمن بتازيم. اين نظريه تصميمگيري در مقطع راهبردي به عهده يك نفر ديگر است لذا در سطح راهبردي تجزيه و تحليل ميشود كه اگر قرار است زمين را بدهيم و زمان را بگيريم، در فرآيند زمان چه اتفاقي ميافتد؟
* ديدگاه امام در رد نظريه بنيصدر براي ادامه مقاومت
اتفاق موردنظر اين است كه ما به يك قابليتهايي برسيم تا بتوانيم عراق را بيرون كنيم؛ چگونه به اين قابليتها برسيم، دو راهكار وجود دارد؛ يا بايد به خودكفايي برسيم يا اينكه به يكي از قدرتها وابسته شويم. الان از قدرت آمريكاييها و بلوك غرب خارج شديم و بايد برويم در دامن بلوك شرق و از آنجا به اين پتانسيل برسيم تا بتوانيم به عراق حمله كنيم. اگر بخواهيم به خودكفايي هم برسيم، 20 ـ 30 سال طول ميكشد، اگر بخواهيم وابسته به يك قدرتي شويم، اصول انقلاب و اصول كشور «نه شرقي و نه غربي» زير سؤال ميرود. بنابراين نظريه بنيصدر كنار گذاشته ميشود و نظريه و ديدگاه حضرت امام (ره) به عنوان راهبرد اساسي نظام طرح ميشود.
سطوح عملياتي و تاكتيكي نيز ميگفتند «آموزش نديديم و تجهيزات نداريم» در اينجا آن بعد معنوي و اجتماعي سطح راهبردي خودش را نشان ميدهد كه اين بحثي است كه نياز به پرداختن بيشتر دارد و پرداختنش هم كار اصحاب تحقيق، بررسي و رسانه است.
* پاسخ امام به تجاوز عراق رزمندگان را مرد جنگ كرد
در سطح راهبردي، رهبران بايد راهبردي بينديشند، راهبردي سخن بگويند و به صورت راهبردي جوامع را به سمت هدف تعيين شده، حركت دهند؛ وقتي در اين فضا به امام خميني(ره) نگاه ميكنيم، ميبينيم ايشان در 31 شهريور سال 59 به رژيم عراق به علت تجاوز به خاك ايران هشدار دادند و فرمودند «گمان نكنيد ملت ما، دولت ايران و ارتش عاجز از اين است كه جواب اينها را بدهد؛ هر وقتي كه مقتضي بشود من پيامي به ملت خواهم داد و به صدام حسين و امثال او ثابت خواهم كرد كه اين اذناب آمريكا قابل ذكر نيستند و ما هميشه بنا داريم كه در اين برخوردها طوري برخورد بشود كه جواب برخورد آنها داده بشود كه به ملت عراق ـ خدايي نخواسته ـ صدمه وارد نشود».
در تاريخ گذشته ايران، هر وقت كه به ايران حمله شد، آن رژيم حاكم به تكاپو و دست و پا افتاده و با امضاي توافقاتي قسمتهايي از كشور را به متجاوز ميدادند. امام اعلام كردند «من شنيدهام، ايشان معلوم ميشود كه تازه مسلمان شده است براي اينكه به حضرت امير عليبن ابيطالب (ع) و امام حسين (ع) تشبث كرده و ميخواهد مردم را گول بزند؛ ايشان نميداند كه مردم عراق ايشان را ميشناسند».
حضرت امام خميني(ره) در شرايط نابسامان 31 شهريور ماه 59 به مردم عراق و مردم كشورمان توصيه ميكنند و ميفرمايند «من يك صحبتي دارم براي ملت ايران، ملت و ارتش عراق. براي ملت ايران اين صحبت را دارم كه گمان نكنند ملت ايران كه ارتش ايران نميتواند جلوي اينها را بگيرد؛ خير ارتش ايران و قواي مسلح ما و پاسدارهاي عزيز ما قادر بر اين معنا هستند لكن تا مسئله جدي نشود آنها جدي عمل نميكنند» من خودم در اين قضيه لذت ميبرم؛ يكي از دوستان ميگفت ما مرد جنگ نبوديم امام ما را مرد جنگ كرد.
* به كار بردن ادبيات مقاومت امام و تأثير آن بر خودباوري امت
ظاهر قضيه اين بود كه ارتش توانايي نداشت، پاسدارهاي ما حدود 18 تا 20 ساله بودند و آموزش نديده بودند. بارها شده كه ديدهايد يك فردي را روي شانه ميگذارند و ميگويند «تو قهرماني» و آن فرد باورش ميشود، حضرت امام در يك ادبيات زيبايي، همه ارتش و سپاه را مرد جنگ كردند و فرمودند «قادر به اين معنا هستند ولكن تا مسئله جدي نشود، آنها جداً عمل نميكنند؛ روزي كه مسئله جدي شد، تمام اينها به طور جد، امر ميكنم كه عمل بكنند و عراق را بر سر جاي خودش بنشانند».
اگر امام خميني(ره) ادبياتي غير از اين داشتند، چه ميشد؟! آيا مردم به سمت جبهه و جنگ حركت ميكردند؟! در واقع اين سبك راهبردي فرماندهي و مديريت جنگ است كه براساس هوشمندي و صبر آن رهبر نظام سياسي، اين جمعيتها را به پيش ميبرد.
زماني كه از دوستان ارتش از اول جنگ را سؤال ميكنيم، ميبينيم در آن زمان خيليهايشان مستأصل بودند و نميدانستند چه كار بايد انجام دهند وقتي كه اين مطالب را از حضرت امام ميشنوند، به خودباوري، اعتماد به نفس و قابليتي ميرسند كه ميتوانند پاسخگوي رژيم بعث عراق شوند.
امام خميني(ره) فرمودند «ملت ايران نبايد خيال بكند كه جنگي شروع شده است و دست و پاي خودمان را گم كنيم؛ نه اين حرفها نيست؛ يك چيزي آوردند، بمبي اينجا انداختهاند، فرار كردهاند و رفتهاند؛ الان هم دولت ايران مشغولند كه جواب آنها را بدهند و ميدهند. قواي بحريهشان به كلي از بين رفته است و قواي بريهشان هم از بين خواهد رفت؛ شما خيال نكنيد چيزي هست اين جنگهاي متعدد كه واقع شده است يك مقدارش هم نصيب ايران شده است كه من هر دو جنگ را يادم هست، هيچ، ابداً مسئلهاي نيست؛ شايعات يا چيزهايي كه دشمنان ما و اين احزاب مختلفي كه در ايران هستند، اين گروهها و گروهكهايي كه در ايران هستند، حالا فرصت ميخواهند به دست بياورند و شايعهسازي بكنند، به اين طرف و آن طرف تلفن كنند كه چي شده، كودتا شده، اين حرفها در كار نيست؛ يك دزدي آمده است و يك سنگي انداخته و فرار كرده و رفته؛ ديگر قدرت اينكه تكرار بكند، انشاءالله ندارد. من به ملت ايران سفارش ميكنم كه چند جهت را ملاحظه كنند يك، خونسردي، دوم، كمك به نيروهاي مسلح و سوم همراهي با نيروهاي مسلح».
* نقش رهبران در سرنوشت ملتها
اين سطح حضرت امام است كه همه ملت را در 31 شهريور ماه 59 پيام ميدهد و به ياري ميطلبد؛ ايشان دستور دادند و نيروهاي مسلح آن عمليات را با 140 فروند هواپيما انجام ميدهند. سطح حضرت امام، سطح راهبردي، تعيين هدف نهايي و خط و مسيري است كه بايد به آنجا برسيم؛ حضرت امام كاري با مسائل عملياتي و تاكتيكي نداشتند؛ البته در تمام دنيا همين است، اما در برههاي رهبران لايق و خدايي هستند كه ملتها را به سمت اهداف متعالي حركت ميدهد و در جايي ديگر رهبراني مانند صدام، هيتلر و اوباما وجود دارد كه ملتها را به سمت بدبختي و بيچارگي ميكشاند.
اين تفاوت هست اما وظيفه رهبران در اين سطح و شرايط اين است كه تعيين هدف كنند، راهبردها را مشخص كنند و ملت را به عنوان حامي و پشتيبان اصلي و عصاره نظام سياسي و اجتماعي به اين سمت حركت دهند؛ نتيجه آن همين است كه دوستمان ميگويد «ما مرد جنگ نبوديم امام ما را مرد جنگ كرد».
* دادن شجاعت به تمام نيروها و ايجاد پتانسيل در جامعه از سوي امام
بنده متولد 20 فروردين 39 هستم؛ زماني كه جنگ تحميلي شروع شد، 20 ساله بودم؛ نه سربازي رفته بودم و نه آموزش استفاده از تانك و نفربر ديده بودم؛ يك قبضه 106 آموزشي داشتم كه آن را در جايي گذاشته بودم كه براي آموزش به يكديگر ميداديم؛ من دور اين قبضه را يك سيم خاردار كشيده بودم و روي كاغذي نوشته بودم «لطفا نزديك نشويد»؛ مسئول آموزش بودم و حتي يك گلوله هم با اين 106 شليك نكرده بودم.
در 31 شهريور 59 با مجموعه ارتش لشكر زرهي فعاليت ميكردم و يك راديو كوچك داشتم؛ وقتي پيام حضرت امام(ره) را شنيدم، قصه عوض شد؛ اولين پيامي هم كه از ايشان شنيدم اين بود كه «من از جنگ نميترسم، ملت هم نميترسد، قواي نظامي هم نميترسند؛ خوفي در كار نيست؛ اصلاً چيزي نيست كه خوف داشته باشيد؛ حق با مردم ايران است كه خونسردي خودشان را حفظ كنند؛ جلوي شايعهها را بگيرند و كاري با اين شايعهها نداشته باشند؛ من خودم تماس دارم و همه مطالب به دستم ميآيد؛ هم آقاي رئيس جمهور و هم نخستوزير آمدند و گزارش دادند؛ من هر روزي كه محتاج اين بشود كه ملت را بسيج بكنم، خواهم كرد و انشاءالله آن روز نيايد چنين امري واقع شود».
يك جمله هم حضرت امام فرمودند كه من هنوز سند آن را پيدا نكردم؛ ايشان فرمودند «اميدوارم كار به آنجا نرسد كه اگر هم برسد ديگر بغدادي باقي نخواهد ماند».
رهبر عالي و رهبر نظام بايد همين روح و پتانسيل را در جامعه به وجود بياورد و جامعه و محيط اجتماعي خودشان را در بستر بقيه سيستمها كنند تا بقيه بتوانند در اين فضا حركت كنند.
* امام(ره) حتي براي ملت عراق رهبري ميكردند
امام خميني (ره) در اين مبحث وظايفي براي ملت عراق تعيين كرده است كه در صفحه 226 جلد 13 صحيفه حضرت امام (ره) آمده است «حمايت از رژيم و حزب عراق و جنگ با ايران، جنگ با اسلام، قرآن و رسولالله (ص) است و اين اعظم محرماتي است كه خداوند تبارك و تعالي نميگذرد؛ شما هم همان كاري را بكنيد كه ارتش ايران در رژيم شاه سابق كردند؛ طوري كه آنها او را رها كردند و متصل شدند به ملت؛ سربازها فرار كردند از پادگانها و به ملت متصل شدند، شما هم فرار كنيد و قواي خودتان را صرف اين كنيد كه اين جرثومه فساد را از بين ببريد. خداوند شما را تأييد ميكند اگر قيام كنيد و اين شخص را از بين ببريد و يكي از خودتان را جاي او بگذاريد، ما هم كمك شما هستيم در اينكه از خود شما و ملت شما يك نفر اداره حكومت را بر عهده بگيرد».
اگرچه اين پيام مستقيماً براي ملت عراق نفرستاديم اما با توجه به اين مثل كه «عدو شود سبب خير گر خدا خواهد» وقتي اين پيام امام در رسانههاي بينالمللي پخش شد، خود به خود گسترش پيدا كرد؛ چراكه آنها اطلاعيههاي عراق را در رسانههاي سيانان و بيبيسي ميخواندند.
* عدم حمايت ملت عراق از رژيم بعث متأثر از پيامهاي امام بود
گزارش اثرگذاري مطالب حضرت امام خميني(ره) بر ارتش و مردم عراق را به صورت عمومي داريم اما به صورت تخصصي پرداخته نشده است؛ يعني ارتش عراقي كه گروه گروه در عملياتهاي فتحالمبين و بيتالمقدس اسير شدند يا در زمان حمله آمريكاييها به عراق، ارتش اين رژيم هيچ مقاومتي نتواست بكند و مردم عراق هم هيچ حمايتي از رژيم بعث عراق نكردند، متأثر از اين پيامها و مطالب است.
اگر آمريكاييها در ادامه تجاوز به منطقه 40 ـ 50 هزار نفر از نيروهاي خود را سرازير ايران ميكردند، آيا مردم ايران عكسالعملي مثل مردم عراق داشتند، يا ارتش ايران و نيروهاي مسلح ما مانند ارتش بعث برخورد ميكردند. ميبينيم قصه، خيلي متفاوت است و در واقع علامت سؤال قدرتهاي بزرگ عليه ملت ايران همين است كه نه ملت ايران، ملت عراق است، نه ارتش عراق ارتش ايران و فضا، فضاي ديگري است.
* نگاه امام خميني(ره) در جهانبينيشان نهفته است
ديدگاه حضرت امام نسبت به خيلي از افراد ديگر، يك جهانبيني منحصر به فردي است؛ ايشان طول تاريخ و وسعت جغرافيا را نگاه ميكردند و وقتي دوستان ميگفتند «با يك عمليات جنگ تمام ميشود» امام ميفرمودند «جنگ كنيد تا فتنه از روي زمين برداشته شود نه اينكه امسال و 10 ـ 20 سال ديگر جنگ تمام شود».
زماني كه بعضيها ميگفتند «امروز جنگ تمام شود، چه اتفاقي ميافتد» حضرت امام فرمودند «جنگ اگر 20 سال هم طول بكشد، ما ايستاديم»؛ نگاه حضرت امام، بُعد زمان و جغرافيا نيست بلكه نگاه ايشان فراتر از اينها است و نگاه ايشان در جهانبينيشان نهفته است؛ ايشان در عملياتهاي شكستخورده متأثر نشدند و در عمليات موفقيتآميز هم، عادي برخورد كردند. اين جنگ را هم يك جنگ اعتقادي ميدانستند. در جايي ديگر فرمودند «اين جنگ، جنگ اعتقاد جنگ است؛ جنگ ارزشهاي اعتقادي، انقلابي است؛ ما در مقابل ظلم ايستاديم».
* اهداف عراق، كشورهاي منطقه و استكبار از تجاوز
در تعاريف ميبينيم كه بسياري از اين مباحث با ديدگاهها و در برنامههاي امام در سطح راهبردي خودش تطبيق دارد. ايشان دفاع را براي نخستين بار، دفاع مقدس نام بردند و در ادبياتشان اين گونه استنباط ميشود كه مقاومتي داوطلبانه بر اساس ايدئولوژي الهي در مقابل تحميل اراده نامشروع ديگران تلقي كردند.
صدام با جنگي كه عليه ايران شروع كرد، اراده خود را بر ملت ايران تحميل كرد؛ او يك سري اهداف حداقلي يا حداكثري داشت، بخشي از اين اهداف مربوط به رژيم حزب بعث عراق است و بعضي از اهداف مربوط به كشورهاي منطقه و بعضي هم مربوط به استكبار جهاني است.
هدفي كه عراق دنبال ميكرد، در حد عراق است؛ هدف كشورهاي حوزه خليج فارس و منطقه و استكباري هم در حد خودشان بوده؛ ممكن است بعضي از اين اهداف همپوشاني داشته باشند اما اين نيست كه عراق به تنهايي اين هدف را دنبال كند.
در تجزيه اهداف، استكبار جهاني دنبال شكست انقلاب يا حداقل انحراف انقلاب بود؛ كشورهاي منطقه دنبال شكست انقلاب، انحراف انقلاب، تجزيه ايران و جلوگيري از صدور انقلاب بودند؛ عراق، دنبال تجزيه خوزستان، تسلط بر اروند، لغو قرارداد 1975 و كسب رهبري جهان عرب بود.
در مجموع همه اينها اهداف بزرگ همراهش بود اما در اين عمليات ناموفق، لطمهاي به انقلاب زده نشد.
* امام همه را مأمور به انجام تكليف كردند و نتيجه را به خدا سپردند
چهار عمليات عمده در سال اول جنگ مانند عمليات نصر، توكل، عمليات در منطقه غرب دزفول و عمليات در منطقه آبادان با حضور تمام نيروهاي ارتش به فرماندهي بني صدر شكست خورد؛ شكست بني صدر، متأثر از شكست در اين عملياتها بود؛ او بعد از شكستها محضر امام آمد، ناله كرد و گفت «ما امكان جنگ نداريم؛ بايد زمين را بدهيم و زمان بگيريم و به شيوه اشكانيان بجنگيم.» تفاوت بين بني صدر و امام، تفاوت ماهويي و تفاوت بين نگاه الهي و مادي است.
حضرت امام (ره) با شنيدن اين صحبتها ميفرمايند «برويد آبادان را از محاصره در بياوريد، برويد خرمشهر را آزاد كنيد» و ايشان بعد از اين شكستها گفتند «ميخواهيم مردم بسيج كنيم و وارد جنگ شويم». ايشان معتقد بودند كه «ما به تكليفمان عمل ميكنيم، نتيجه هر چه شد به خواست خدا است».
* روحيهاي كه امام براي اجراي عمليات فتحالمبين دادند
در ادامه عمليات فتحالمبين شكل ميگيرد؛ عراق 24 ساعت قبل از عمليات فتحالمبين، حملهاي عليه ما انجام ميدهد كه آرايش ما را بهم بزند و عمليات را به تأخير بيندازد؛ شهيد صيادشيرازي و آقاي محسن رضايي باهم گفتوگو ميكنند كه «الان چه كنيم؛ آيا عراق ميداند كه ميخواهيم عمليات انجام دهيم؟» در اين شرايط آقاي رضايي مأموريت ميگيرد با هواپيماي جنگي با خلباني آقاي حقشناس به تهران بيايد و از امام بپرسند تا استخاره كنند و تكليف را معلوم كنند. وقتي آقاي رضايي به محضر امام ميرسد، حضرت امام با آرامش، قرآن ميخواندند و بعد از استخاره فرمودند «شما مأمور به انجام وظيفه و تكليف هستيد، نتيجه به شما ربطي ندارد، آيا شما همه كارها را انجام داديد؟» آقاي رضايي پاسخ ميدهد «بله» ايشان ميفرمايند «برويد توكل بر خداوند سبحان كنيد».
حضرت امام ميفرمودند «نگويد شكست خورديم، بگويد پيروز نشديم؛ عدم الفتح حادث شده است» ايشان هميشه تأكيد داشتند «قدر اين مردم را بدانيد، قدر بسيجيها را بدانيد، قدر رزمندگان را بدانيد»، آنجايي كه ايشان ميفرمايند «كاش من يك پاسدار بودم، من دست و بازوي بسيجيان را بوسه ميزنم و بر اين بوسه افتخار ميكنم».